• وبلاگ : دارم از تو مي نويسم ...
  • يادداشت : تا تو با مني
  • نظرات : 3 خصوصي ، 42 عمومي
  • ساعت ویکتوریا

    نام:
    ايميل:
    سايت:
       
    متن پيام :
    حداکثر 2000 حرف
    كد امنيتي:
      
      
       1   2   3      >
     

    در مکتب انتظار تو اموختم که هرگز زمين را در حصار امروز و ديروز زنداني

    نبينم.

    در مکتب انتظار تو اموختم که ار ميان دايره هاي متصل به هم حلقه هاي .

    امروز و فردا را در ان روزها ببينم.اين بوي انتظار توست که از نفسم بر مي

    ايد.

    ضربان قلب من نام تو را امروز گرم تر از هميشه مي خواند .در مکتب انتظار

    تو اموختم که گل عاطفه را بايد با اب ديده همچنان سيراب نگه داشت انتظار .

    تو غزلي است که تپش قلب نگرانم شاه بيت اوست.

    در مکتب انتظار تو تلالو رنگين کمان چشمانم را بارها و بارها مشاهده کرده .

    ام. در مکتب انتظار تو صبر و تحمل را به معناي واقعيش اموخته ام.

    اين انتظار توست که قلبم را مي لرزاند و اشکم را فرو مي چکاند و همواره .

    به من درس زندگي مي دهد. اري انتظار توست!

    هميشه سلام .......... مهربون هميشگي .... با ترانه اي تازه تو رو به مهمونيه احساسهاي ناب دعوت مي کنيم .... وبلاگ رهاتر از پرنده در سپيده اي ديگر به روز شد .... ارادتمند تو خوب مهربون از طرف شايا
    واي باز هم كه نصف بيشتر متنم نرفت.....خيلي نگرانمون كردي بابا....وقتي مي
    سلا م عزيزم....خوبي؟؟؟نيستي
    هميشه سلام .......... مهربون هميشگي .... با ترانه اي تازه تو رو به مهمونيه احساسهاي ناب دعوت مي کنيم .... وبلاگ رهاتر از پرنده در سپيده اي ديگر به روز شد .... ارادتمند تو خوب مهربون از طرف شايا

    سلام اميرخان

    بابا اي ول خوشم اومد وبلاگ توپي داري همين كه وبلاگتو ديدم لينكت كردم تو وبلاگ خودم يه سري هم به وبلاگ ما بزن اگه خوشت اومد لينكم كن

    فقط دير دير مي نويسي وقت كردي وبلاگتو به روز كن

    قربونت

    سلام

    سلام داش امير . كجايي تو ؟ چرا آپ ديت نميكني ؟ من كه بروز كردم .

    بيا بابا بيا ببينيمت

    موفق و هميشه خندون باشي.

    يا علي

    من توي وبلاگم لينكت كردم.

    سري به ما هم بزنيد

    http://mali.parsiblog.com

    سلام.به به چه وبلاگ قشنگي موفق باشي.

    در باران و به زير شب ...

    به زير دو گوش ما ...

    در فاصله اي کوتاه از بسترهاي عفاف ما ...

    روسپيان ،

    به اعلام حضور خويش

    آهنگ هاي قديمي را با سوت مي زنند ...

    در برابر کدامين حادثه آيا انسان را ديده اي ؛

    با عرق شرم بر جبينش ؟! ...

    آنگاه که خوشتراش ترين تن ها را به سکه سيمي توان خريد

    مرا - دريغا دريغ - هنگامي که به کيمياي عشق

    احساسي از نياز نيفکنم ...

    سلام مهربونم...خوبي؟؟؟درسته مي خواستم ديگ

    سلام اگه دوست داشتي تبادل لينك كنيم يك سري به اينجا بزن www.hack-boot.mihanblog.com

    و من هم لينك شما رو اينجا ميزارم www.lapeh.tk

    لوگوت رو گذاشتم تو وبلاگ

    چرا چرت و پرت ميگي امير ؟

    اميـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــر داغون شدم

       1   2   3      >