دارم از تو مينويسم كه نگي دوستت ندارم
از تو كه با يه كلامت زيرو روشد روزگارم
موقع نوشتن ها وقت اسم گذاشتنها
كسي رو جز تو ندارم اسمي جز تو نميزارم
من تموم قصه هام قصه ي توست
اگه غمگينه اون از غصه ي توست
با تو چه زندگي هايي كه تو روياهام ندارم
تك و تنها بودم اما تورو تنها نميزارم
چه سفرهايي با تو كردم چه سفر ها تورو بردم
دم مرگ رسيدم اما به هواي تو نمردم
هر چي شعر عاشقونست من براي تو نوشتم
تو جهنم سوختم اما مي نوشتم تو بهشتم
اگه عاشقونه گفتم عشق تو باعث شه
اگه مردم تو بدون چه كسي وارث شه
مي بيني هر روز عاشق تر از ديروز
و هر روز بيشتر از ديروز و كمتر از فرداها مي خوامت