ببين اي بانوي شرقي اي مثل گريه صميمي.
همه هر چي دارم اينجاست تو اين خورجين قديمي.
خورجيني که حتي تو خواب از تنم جدا نميشه .
مثل اسم و سرنوشتم دنبالم بوده هميشه.
بانوي شرقي من، اي غني تر از شقايق.
مالِ تو، ارزوني تو خورجين قلب اين عاشق.
خورجينم اگه قديمي، اگه بي رنگِ و پاره.براي تو اگه حتي ارزش بردن نداره.واس من بود و نبودِ هر چي که دارم همين.
خورجيني که قلب اين عاشقترين مردِ زمينِ.//سلام..خوبي..خوش ميگذره؟؟هرجا هستي دلت شادو لبات خندون..مشتاق ديدار...يا حق
اسير دام او هستم.....چه زنداني از اين بهتر؟/جز او از جمله بگسستم....چه پيماني از اين بهتر؟/اگر دزديده قلبم را....به جايش بوسه مي بخشد/براي انچنان جرمي ....چه تاواني از اين بهتر؟/ز هستي بگزرد شايد که لبخندي زنم بر لب/متاع پاکم را چه خواهاني از اين بهتر؟/زليخا را رها کردست و ميايد به سوي من/که بهر يوسفي چون او چه کنعاني از اين بهتر/به سوي خانه مي ايد به سان شعله اي سرکش/در اين سرما و تاريکي چه مهماني از اين بهتر/سخن کوتاه کن و در اغوشت پناهش ده/که شبهاي جدايي را چه پاياني از اين بهتر***دوست مهربونم خيلي قشنگ شده***