خيال تو را در دنج ترين دريچه خيالم، جايي فراسوي نگاههاي پر ز کين تا هميشه نگاه مي دارم و نمي گذارم غبار دلتنگي به روي خيال تنهايي ات بنشيند... مي مانم... در باران... به اين اميد که تو بيايي....يعني آمدنت را اميدوار باشم؟... عاشق زي.