سفارش تبلیغ
صبا ویژن
مردم سه گونه اند : دانشمند و دانشجو و بی سر و پایان بیهوده . [امام صادق علیه السلام]


ارسال شده توسط تندیس تنهایی در 94/8/24:: 4:0 صبح

اینبار سلام نمیکنم.وای خدایا به من قدرت بده تا بتونم حرفامو بزنم و درست بزنم..خدای مهربون ک مال همه ای ک بزرگی..میخوام بنویسم.میشه امشب به فرشته هات بگی یه امشب فقط یه امشب اعمال منو ننویسن .میشه امشب بدون ترس از ناراحتی تو بگم حرفامو..میشه یه امشب ازم دلخور نشی..

حسین ! حسینم عشق من همه ی دلخوشی من از من چه توقعی داری؟؟ک تو رو ببینم هیچ تغییری نکنم ک مثه همه آدمای عادی اطرافت رفتار کنم؟؟آره؟تو اینو میخوای؟ یعنی واقعا می تونی اینو ازم بخوای؟ نه نمی تونی اینبار بهت اجازه نمیدم.اینبار میخوام بزنم حرفامو از اول تا آخرشو..مگه آدم چقدر می تونه طاقت بیاره؟؟می خوای جلوت وایسمو بدون هیچ احساسی بگم اوهوم خوبم؟؟می فهمی چی میگی؟؟میفهمی به کی داری اینا رو میگی؟؟منم محبوبه منم صبای تو منم...... .چقدر صبور باشم چقدر از دل و از خواستم بگذرم ؟؟تا کی؟؟اونروزا ک میگفتم بزار برم نمی خوام گناهی باشه بزار برم و همه چیز تموم شه می گفتی نه نو نمیذاشتی و من موندم..اونوقت ک گفتم بیا گفتی نه.اونوقت ک حتی اجازه ندادی با نبودت کنار بیام یه ماه نشده رفتی و به صمیمی ترین دوستم گفتی اگه عاشق بود می موند و عشق تو بزرگتره و وقتی نینا ازم پرسید محبوبه اگه تو بگی نه من ئه لحظه ام بش فکر نمیکنم پا گذاشتم روی همه دلم و گفتم خودت باید تصمیم بگیری و اون بعدا بهم گفت حق نداری عروسی من بیای..ومن گفتم باشه شما خوشبخت باشی و تنها راهم اشک ریختن توی آغوش همسرم بود..چه هدیه ای شما بهم دادین..منکی بهت زنگ زدم گفتم نینا ازت ناراحته دلشو بدست بیار..یادته؟؟میفهمی من چی کشیدم ولی بازم پا گذاشتم رو دلم..پا گذاشتم ک تو بهم بگی محبوبه چه خوش خیاله!!!جواب شکستن دل تو بود شاید..ولی چه دل شکستنی..ک پدر گفت تو از پشت بهم خنجر زدی..وای خدای من چقدر سنگین بود برام..منکه دیگه بلد بودم پا گذاشتم رو دلم و شاید دل تو.چرا صبر نکردی ک پیشت برگردم حداقل یه سال صبر می کردی..می شنیدم عاشقانه هاتونو ..شنیدم مامانت برای اون زنگ زد...شنیدم رفتی دیدن پدرش و فقط گوش دادم و توی دل خودم ریختم و فقط عاقلانه حرف زدم و موندم...اونم ازدواج کرد ولی به اون هدیه ای ندادی...توی غمش چند سال عزادار بودی..درسته؟؟مگه چقدر میشناختیش چقدر برات فداکاری کرد چقدر بهت توجه کرد؟؟؟آره آخه اون مثل من سبک و ساده نبود...بعدا ک دیدیش بش گفتی اگه طلاق بگیری مطمئن باش هرجا هستی پیدات میکنم..اینم شنیدم و فقط شنیدم..ای خدا تو دیدی شکایت کنم تو دیدی چیزی بگم؟؟و منو ک دیدی ....هنوز بعد ده سال وقتی از خواب پا میشم اسم تو میاد رو زبونم..هنوز توی دنیای مجازی دنبال رد پای تو میگردم..هنوز بهترین اسم برام حسینه..هنوز چشمای تو رو ...هنوز تو دلتنگی ها برات دردودل میکنم چشمامو می بندم و تصورت می کنم...فکر می کنی آسونه وقتی پیام میدم تو محل نمیزاری..خواهش می کنم و تو نگاهتو بر میگردونی؟؟..بهم میگی برام دلی نمونده آره نمونده آره تو دیواری آره تو حسی بهم نداری..میخوای باور کنم ؟باشه باور میکنم..وقتی میشینم و بهم میگی هنوز ته قلبم با شنیدن اسم نینا می لرزه وقتی سوال می کنی ازش وقتی بهم میفهمونی تونستی بعد عشق من بازم عاشق بشی و میگی عادت نبود عشق بود وشعری ک مال منه رو میخوای عوض کنی و توی جایی ک مال منه از داستان باغبوونو و گل میگی بازم باید منطقی باشم و گوش بدم و آرومت کنم..دیگه چقدرتحمل کنم..چطوری این قلب من دوام بیاره...بهش ک میگم اگه همین حالا تو رو ببینه تمام احساساتش برمیگرده باور نمیکنه ولی من اینو می دونم و بازم تورو میخوام بازم حاضرم به پات بیفتم ک جوابمو بدی...من نمی دونم شاید تو توی زندگی فرقی با بقیه نکنی ولی توی این دنیا من تو رو میخوام من عاشق توام من با یاد تو و خاطراتت زندم..من هنوز خواب تو رو میبینم چه باهام حرف بزنی چه به یادم نباشی..میگی درکت کنم چشم بازم چشم درکت می کنم...تو باید زندگی خودتو بکنی ولی یه سوال چطوری خانومت نمی تونه دلتو بهت برگردونه؟؟کاش می تونست...هر وقت دستامو  بالا می کنم تا از خدا بخوام منو به تو برسونه دهنم بسته میشه و فقط ازش میخوام تو خوشبخت باشی و شاد...خستم حسین خستم..یعنی میخوای نگم خوشحالم دیدمت..نگم حسین؟اینبار راستشو میگم نه نمی تونم اصلا نمی خوام...بزار بگم دلم چی میخواد ...دلم میخواد یه روزی تو صلح و آرامش بدون هیچ مانعی تو ازم بخوای منو ببینی و وقتی همو دیدیم بقلم کنی و سرمو بزاری روی سینت و تو گوشم بگی خانومی من ،خانومم خیلی میخوامت خیلی آرزوی این لحظه رو داشتم..یه دنیا برات حرف دارم....ودلم میخواد تو چشمات خیره بشم و بگم پلک نزن برار غرق بشم توی وجودت.......تا حالا اینو شنیده بودی؟؟؟می شنوی میخوام دعوات کنم..تو حق نداشتی عاشق دوسته من بشی..دوست من حق نداشت جای منو بگیره..تو حق نداری یه لحظه بهش فکر کنی..تو حق نداری بخوای باهاش حرف بزنی..تو حق نداری اسمشو بزبونت بیاری..دوستم حق نداره از تو بگه و حقی به خودش بده..باید به خودت بگی نامردی کردم به خودت بگی بی وفا بودم...حق نداشتی در مقابل من سنگ باشی..حق نداشتی جواب منو ندی..حق نداشتی تحقیرم کنی..مگه کی هستی ..اره فهمیدی چقدر می خوامت حاضرم جونمو برات بدم باهام اینکارو میکنی فهمیدی اعتراض نمیکنم سرمو میندازم پایینو میگم حق با توه..حق نداری قضاوت کنی حالم خوبه یانه..بزار حرفامو بزنم بزار قبل رفتنم بگم چی می خواستم و بزبون نیاوردم..فقط خواستم بدونم تو این دنیا چکاره ای کجایی چه میکنی..کی بابا میشی بچه ات چه شکلی..عزیزترینم..پایتخت قلب من ..چی بگم ک از نهایت علاقم خبر دار بشی...خودتو بی علاقه نشون میدی؟می خوای مثه خودت تظاهر کنم دیگه دارم زندگی خودمو می کنم..می خوای قلبم از دیدن سلامت تند تند نزنه؟؟میخوای از استرس بدنم نلرزه؟؟برای آخرین بار چشم عشق من..

تا حالا نتونستم فراموشت کنم..ولی از این به بعد میتونم..فراموشت میکنم..مجازات میکنم خودمو اگه یه لحظه بهت فکر کردم...تنبیه میکنم خودمو اگه ازت حرف زدم و دردودل کردم...قلبمو میکنم سیاه چال و سیاه میکنم سرخی هاشو..دیگه تموم شد..دیگه می خوام تموم شه..دیگه التماس تمکم شد..می دونم تا حالا مطمئن بودی چقدر عزیزی برام ولی اگه از این به بعد یه لحظه فکر کنی میخوامت نمی بخشمت..بی خیال همه چیز و همه خاطراتم..تمام نوشته هامو دور میریزم..تصویرتو پاک میکنم از ذهنم..اسمتو فراموش میکنم با هر چی ک به تو مربوط میشه...دله من هیچ وقت به خواستش نرسید و من مثه تو میشم و به جایی می رسم ک دلی نمونه ک بگم تنگه یا خوشحاله..شاید یه روزی اگه جایی دیدمت نگاه نکرده از کنارت رد شم و یادم نیاد تو کی بودی کی شدی و آیا چی هستی..می رم ک دیگه نباشم ک نشم باعث اذیت تو..میرم ک غرق بشم تو دنیای جسمانی بدون روح...دیگه نمی خوام هیچ احساسی به هیچ کسی تو این دنیا داشته باشم..چشمات آغوشت و سینه ات مال اونکه میتونه خوشحال بشه از دیدنت وناراحت نشی چرا جوابمو دادی....کافیه بگی فقط کافیه بگی توام موافقی تا من بگم خدانگهدار قشنگترین و دوست داشتنی ترین اشتباه من.!!!!؟؟؟؟!!!!


کلمات کلیدی :

<   <<   6   7   8   9   10   >>   >