سفارش تبلیغ
صبا ویژن
بدى را از سینه جز خود بر کن با کندن آن از سینه خویشتن . [نهج البلاغه]


ارسال شده توسط تندیس تنهایی در 83/11/20:: 2:20 صبح

سلام به دوستان عزیزترینم....می خوام برای اولین بار وبلاگ نویسی کنم،اونم توی وبلاگ عزیزترین کسم...به قول خودش بی مقدمه می ریم سر اصل مطلب

بله همیشه تو از من مینویسی ،این بار با اجازه ی گل روی تو من از تو مینویسم چون (میان عاشق و معشوق فرق بسیار است / چو یار ناز نماید شما نیاز کنید).... نازنینم همیشه منو گل خودت خطاب میکنی اما(گل بی رخ یار خوش نباشد / بی باده بهار خوش نباشد)... می دونی(ناصحم گفت که جز غم چه هنر دارد عشق / گفتم ای خواجه ی عاقل هنری بهتر از این) ثانیه ها بی تو پر از غمه و لحظات تنهایی پر از فریاد دلتنگی...برای تنهایی هام میگم (از دست غیبت تو شکایت نمی کنم / تا نیست غیبتی نبود لذت حضور) و برای دلتنگی هام می خونم (حافظ از غم هجران چه می کنی / در هجر وصل باشد و در ظلمت نور) و برای غمهام این لالایی رو زمزمه می کنم تا خوابشون ببره(وفا کنیم وملامت کشیم و خوش باشیم / که در طریقت ما کافریست رنجیدن)....همیشه به خاطر پاکی و صداقت قلب و روحت وفادارت خواهم بود چون(هر آنکه جانب اهل وفا نگه دارد / خداش در همه حال از بلا نگه دارد)....وفادار ترین من(از من جدا مشو که تو ام نور دیده ای / محبوب جان و مونس قلب رمیده ای) آخه (از جان طمع بریدن آسان بود ولیکن / از دوستان جانی مشکل توان بریدن) اونم تویی که از جونمم برام عزیزتری.....بدون که همیشه اول به امید خدا بعدم به امید تو نفس می کشم و با شراب عشق تو مست می شم(امید هست که زودت بکام خویش ببینم / تو شاد گشته به فرماندهی و من به غلامی)و یادت باشه (وصال تو ز عمر جاودان به / خداوندا مرا آن ده که آن به) همیشه از خدای عاشقان سلامتی،موفقیت و شادابی تو را خواهانم(از هر کرانه تیر دعا کرده ام روان / باشد کز آن میانه یکی کارگر شود) و در آخر میگم (قد همه دلبران عالم / پیش الف قدت چو نون باد / چشمی که نه فتنه ی تو باشد / چون گوهر اشک غرق خون باد)......به اندازه ی همه ی هستی دوستت دارم........این شعرهم تقد یم به تو ای خوشبو ترین گل باغ هستی ام...

بحسن و خلق و  وفا کس به یار ما نرسد

ترا درین سخن انکار کار ما نرسد

اگر چه حسن فروشان بجلوه آمده اند

کسی به حسن و ملاحت به یار ما نرسد

بحق صحبت دیرین که هیچ محرم راز

بیار یک جهت حق گزار ما نرسد

هزار نقش بر آید ز کلک صنع و یکی

به دلپذیری نقش نگار ما نرسد

هزار نقد به بازار کاینات آرند

یکی به سکه صاحت عیّار ما نرسد

دریغ غافله ی عمر کانچنان رفتند

که گردشان به هوای دیار ما نرسد

دلا ز رنج حسودان مرنج و واثق باش

که بد به خاطر امیدوار ما نرسد

چنان بزی که اگر خاک ره شوی کس را

غبار خاطری به رهگذار ما نرسد

موفق و پیروز باشید

همسفر تندیس  


کلمات کلیدی :

   1   2   3   4   5      >