• وبلاگ : دارم از تو مي نويسم ...
  • يادداشت : تو را ناديدن ما غم نباشد
  • نظرات : 2 خصوصي ، 73 عمومي
  • ساعت ویکتوریا

    نام:
    ايميل:
    سايت:
       
    متن پيام :
    حداکثر 2000 حرف
    كد امنيتي:
      
      
     
    تنها و خسته از زندگي و تنهايي وسكوت و تنهايي كه باشد سكوتي پر از درد درآن پيداست و نقش سرد سكوت در موج هاي تنهايي نمايان شده است .تنهاشده ام واز زندگي خسته شده ام عمري است كه غم در دلم نشسته و پنهان است در قلبم . دلم پر از درد است و تنهايي سكوت سرد زندگي ام تنهايي را با خود آورده وهر چه در ودل دارم را با خودم رها كرده وبه راه ديگري سفر كرده است. سفري كه در آن پر از حادثه است , حادثه هاي تلخ وشيرين. كاش در اين سفر جاده اي پر از محبت وعشق باشد تا من ديگر تنها نباشم با تنهايي ديگر نمي توان زندگي كرد زندگي با آن يك آتش است كه در قلبم شعله ور ميشود و خاموش شدني نيست . وقتي تنها شوم قلبم مي سوزد , از سكوتي كه برپا مي شود ميسوزد .جاده ها پر از سكوت است , جاده ها در سفرم پراز غم است .گفتم سفري بروم كه ديگر تنهايي به سراغم نيامد كه آمد..من به روزم نميا اون ورا