وصف رخسارتو اي کاش آينه با تو نمي گفت
تو شب خودخواهي تو؛ بخت عشق ما نمي خفت
تو حياط من مي باره نامه هاي پاره پاره
از رو بوم خونه تو؛ ديدنش چه ناگواره
اي دريغا عاشقي رو دفتر مشقي مي ديدي
که بايد يه روزي آخر؛ خط رو مشقات مي کشيدي
اي دريغا عاشقي رو دفتر مشقي مي ديدي
که بايد يه روزي آخر؛ خط رو مشقات مي کشيدي
آينه راس مي گفت که چشمات مثل يلداها سياهه
حسرت روي تو داره؛ اون که اسمش قرص ماهه
آينه راست مي گفت که خورشيد يه جرقه ست تو نگاهت
پيش قامتت خميده ست؛ هر چي سرو سر راهت
حرف آينه گرچه راسته؛ اما آخرش نگفتي
قول جاودانگي رو؛ از کدوم آينه شنفتي؟
کاشکي با گذشت ايام؛ حرف آينه برنگرده
تو نموني و يه آينه؛ نگي قلب شيشه سرده
اي دريغا عاشقي رو دفتر مشقي مي ديدي
که بايد يه روزي آخر؛ خط رو مشقات مي کشيدي
اي دريغا عاشقي رو دفتر مشقي مي ديدي
که بايد يه روزي آخر؛ خط رو مشقات مي کشيدي
آينه راس مي گفت که چشمات مثل يلداها سياهه
حسرت روي تو داره؛ اون که اسمش قرص ماهه
آينه راست مي گفت که خورشيد يه جرقه ست تو نگاهت
پيش قامتت خميده ست؛ هر چي سرو سر راهت
حرف آينه گرچه راسته؛ اما آخرش نگفتي
قول جاودانگي رو؛ از کدوم آينه شنفتي؟
کاشکي با گذشت ايام؛ حرف آينه برنگرده
تو نموني و يه آينه؛ نگي قلب شيشه سرده
اي دريغا عاشقي رو دفتر مشقي مي ديدي
که بايد يه روزي آخر؛ خط رو مشقات مي کشيدي
آپم يا حق